1 هر جا گذرم نوای عشقت شنوم بر خوان بلا صلای عشقت شنوم
2 در دشت روم نفیر درد تو کشم با کوه آیم صدای عشقت شنوم
1 بسم الله الرحمن الرحیم هست صلای سر خوان کریم
2 فیض کرم خوان سخن ساز کرد پرده ز دستان کهن باز کرد
1 آن مسافر بهر دولت یابیی ماند شب در خانه اعرابیی
2 جمله فرزندانش از خرد و بزرگ یافت همنام ددان چون شیر و گرگ
1 ای علم علم برافراخته چون علم از علم سرافراخته
2 خویشتن از علم علم ساختی چون عمل آمد علم انداختی