- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کجا حیرانم اندر چشم گریانم توئی روی در هرکس که دارم قبلهٔ جانم توئی
2 گرچه در بزم دگر شبها چو شمعم در گداز آن که هر دم میکشد از سوز پنهانم توئی
3 گرچه هستم موج خور در بحر شوق دیگری آن که از وی غرقه صد گونه طوفانم توئی
4 گرچه خالی نیست از سوز بت دیگر دلم آن که آتش میزند در ملک ایمانم توئی
5 گرچه بنیاد حضورم نیست زان مه بیقصور جنبش افکن در بنای صبر و سامانم توئی
6 گرچه زان گل همچو بلبل نیستم بینالهٔ غلغلافکن در جهان از آه و افغانم توئی
7 گرچه نمناکست زان یک دانهٔ گوهر دیدهام قلزم انگیز از دو چشم گوهر افشانم توئی
8 گرچه میآلایم از دیدار او دامان چشم گلرخی کز عصمت او پاک دامانم توئی
9 گرچه جای دیگرم در بندگی چون محتشم آن که او را پادشاه خویش میدانم توئی