هر جا که مست او غمزه زن از عرفی شیرازی مثنوی 76

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

هر جا که مست او غمزه زن آن غمزه آئین میرود

1 هر جا که مست او غمزه زن آن غمزه آئین میرود دل می طپد جان میچکد سر میرود دین میرود

2 از وعده گاه وصل او هر شام تا غمخانه ام آرام در خون می طپد امید تمکین میرود

3 گویا زعیش آباد وصل آمد نسیم مژده کز خون دل گل میدمد وز روی غم چین میرود

4 گریار شادی هست دل هر گه که نامش میبرم بهر چه غم را هر زمان صد گونه نفرین میرود

5 خیزد دعائی از لبم کز معبد ناقوسیان با خلوت حسن قبول آشوب آئین میرود

6 عرفی دهد جان راو وجان تلقین کند بهر حلم کین سست پیمان ما گمان زین حلقه بیدین میرود

عکس نوشته
کامنت
comment