هر جا که مست و غمزه زن، آن از عرفی شیرازی غزل 344

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

هر جا که مست و غمزه زن، آن عشوه آئین می رود

1 هر جا که مست و غمزه زن، آن عشوه آئین می رود دل می چکد، جان می دهد، سر می برد، دین می رود

2 از وعده گاه وصل او، هر شام تا غمخانه ام آرام در خون می تپد، امید غمگین می رود

3 گویا ز عیش آباد وصل، آمد نسیم مژده ای کز خون دل گل می دمد، وز روی غم چین می رود

4 گر یار شادی نیست دل، هر گه که نامش می برد بهر چه غم را بر زبان، صد گونه نفرین می رود

5 خیزد دعایی از لبم، کز معبد ناقوسیان تا خلوت حسن قبول، آشوب آمین می رود

عکس نوشته
کامنت
comment