مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی
مشتاق اصفهانی

زان در کجا توان رفت از از مشتاق اصفهانی غزل 74

غزل 74 ام از 608 غزلیات

زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

1 زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست با دوستان جفا کن چندانکه خواهی ای دوست

2 رحمی که از جفایت در لجه محبت وقتست کشتی ما گردد تباهی ای دوست

3 دور از زلال وصلت در خاک می‌تپد دل چون از جدایی آب لب تشنه ماهی ای دوست

4 در گلستان عشقت از سرخ و زرد ما را اشکی‌ست ارغوانی رنگی‌ست کاهی ای دوست

5 ما دادخواه عشق و تو پادشاه حسنی پیش تو لب چه بندیم از دادخواهی ای دوست

6 روزیست کز غمت صبح گردد شب حیاتم روزی که خواهد انداخت داغم سیاهی ای دوست

7 یک بنده‌ات چو من نیست کاول بر آستانت خود بندگی گزیدم بر پادشاهی ای دوست

8 پیشت به شِکْوِه مشتاق زان لب نمی‌گشاید کز جور خویش دانی حالش کماهی ای دوست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست

شاعر شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست چه کسی است ؟

شاعر شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست مشتاق اصفهانی می باشد.

شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 12 سروده شده است.

قالب شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست چیست ؟

قالب شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست غزل است

مضمون اصلی شعر زان در کجا توان رفت از بی‌پناهی ای دوست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر