- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند جانها به جای جامه به بویش قبا کنند
2 آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل » مس را به التفات نظر کیمیا کنند
3 ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی بی درد، فکر کن که تو را چون دوا کنند
4 بگذر ز کبر و رو به درش کن که بی ریا مردان راه، رو به در کبریا کنند
5 ای در هوای مهر تو هر ذره جوهری کز جسم پاکش آینه جم نما کنند
6 ارزان بود به جان عزیز تو یک نفس وصل تو را به هر دو جهان گر بها کنند
7 روی تو را به چشم حقیقت ندیده اند آنان که نفی دیدن حسن خدا کنند
8 چشمی که لوح چهره نشوید ز نقش غیر کی با خیال روی تواش آشنا کنند
9 خاک در تو گوهر کحل بصیرت است روحانیان از این شرفش توتیا کنند
10 خون در میان چشم و دل ما فتاده است کو مجمعی که پرسش این ماجرا کنند؟
11 جان پرورند هر نفس از بوی روح بخش در مجلسی که شعر نسیمی ادا کنند