1 آنجا که نه پیدا نه نهان در گنجد کی داعیهٔ سود و زیان در گنجد
2 اما چو گناه عاصیان عفو کنند باشد که رهی در آن میان در گنجد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای دل به غم فراق رایی می زن بر چنگ امید او نوایی می زن
2 زنهار هزیمت مشو ار خسته شوی افتاده و خسته دست و پایی می زن
1 دل گفت که ای جان من آن زهره کراست کز خاک در تو توتیا یارد خواست
2 از ذات منزّهی و از عیب جدا تو پاکی و بر تو «قل هو الله» گواست
1 تا یوسف دل را نکنی از بن چاه یعقوب خرد ضریر باشد در راه
2 خواهی که عزیز مصر باشی در راه از عشق کمر ببند و از صدق کلاه
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به