1 آن یار که راحت روان است کجاست شد دور ز چشم من نهان است کجاست
2 جائی نبرم گمان که پرسم خبرش حوراست. ملک. پریست جان است کجاست
1 فخر دارد پارس بر کل اقالیم زمین از مکان چون هست کانون وداد و داد و دین
2 خسرو عادل ابوبکر آنکه رای راستان خواندش از راست رائی شهریار راستین
1 دلم را برد زلف مشک رنگش چه چاره تابرون آرم ز چنگش
2 بوده تیره شبان دلگیراز آن روی دلم بگرفت زلف تیره رنگش
1 نیست روزی که مرا از تو جفائی نرسد وز غمت بر دل من تازه بلائی نرسد
2 نگذرد بر من دلسوخته روزی به غلط که در آن روز مرا تازه جفائی نرسد