-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن عید جان کجاست که قربان او شویم دریک نظاره کشته جولان او شویم
2 جولانگهش کدام زمین است کز مژه خاشاک روب عرصه میدان او شویم
3 ما را تمتعی نبود از جمال او از بس که در مشاهده حیران او شویم
4 هر تشنه لب ز چاه کند جست و جوی آب ما تشنه لب ز چاه زنخدان او شویم
5 بگشای برقع از رخش ای باد نوبهار تا عندلیب تازه گلستان او شویم
6 پیچید به پرده های فلک دود آه ما چون شعله زن ز آتش هجران او شویم
7 با عاشقان بی سر و سامان خوش است یار جامی بیا که بی سر و سامان او شویم