کجا از دوزخ اندیشد تنی کز مهر از مجد همگر غزل 25

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

کجا از دوزخ اندیشد تنی کز مهر تو سوزد

1 کجا از دوزخ اندیشد تنی کز مهر تو سوزد چرا یاد بهشت آرد دلی کز مهرت افروزد

2 گر افلاطون شود زنده شود شیدا و چون بنده ز عشق آن لب و خنده زلفظش ابجد آموزد

3 روا باشد به جان تو که در دور زمان تو دل نامهربان تو ز جانم وام کین تو زد

4 دل آزارا جگر سوزا بسا شبها بسا روزا دلم با عشق جان سوزا به راهت دیده بر دوزد

5 ز وصلت گر شوم خرم مگر یکدم ز نم بی غم بسا شادی کزان یکدم دل پر دردم اندوزد

6 منم کز رنج بیداری به روز آرم شب تاری بدین خواری بدین زاری دلت بر من نمی سوزد

عکس نوشته
کامنت
comment