- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی شادی وصال تو دل را کجا قرار ناید غم فراق تو ای دوست در شمار
2 فریاد جان دلشدگان ای صبا برس از روی دوست برفکن این زلف تابدار
3 صحت پذیر نیست دل خسته، ای طبیب در هر نفس اگر نکنی سوی من گذار
4 بخشید جان نو بتن مرده در نفس هر شربتی که داد لب لعل آبدار
5 مست مدام عشق توام ساقیا بده پیوسته جام باده از آن چشم پر خمار
6 چشمم چو باز شد دو جهان پرزیار بود نام و نشان غیر ندیدم درین دیار
7 خورشید روی دوست ز ذرات چون بتافت هر ذره چو ماه شد از مهر روی یار
8 چون در میان جان و دلم بوده مقیم ای سرو ناز از چه زما میکنی کنار
9 گر شاهد و شراب اسیری طلب کنی سر ز آستان پیر خرابات برمدار