- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فقرم کجا ز جلوهٔ دنیا زبون شود؟ موج سراب، دام ره خضر چون شود؟
2 سودای زلف یار، به دیوانگی کشید فکری که در دماغ بماند، جنون شود
3 در سینه شکسته دلان تو آه نیست چون بشکند سپاه، علمها نگون شود
4 بی شفقت است ناخن خارا تراش عشق نزدیک شد غبار دلم بیستون شود
5 در قلزمی که شورش عشق است، ناخدا بالد به خویش قطره و دریای خون شود
6 خاکم به باد رفت وز یادم نمی روی عشق آن خیال نیست که از دل برون شود
7 در نشئه، نیست عقل فلاطون کم از شراب هر کس گزید خلوت خم، ذوفنون شود
8 هر برگ از بهار دگرگیرد آب ورنگ از خون دیده، چهره مرا لاله گون شود
9 عمری که هست مایهٔ آزادگی حزین حیف است صرف محنت دنیای دون شود