- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی ز سر میانش کجا خبر دارد به غیر بهله که دستی در آن کمر دارد
2 اگرچه تا حرم وصل کعبه راه خوشی است ولی ز میکده عارف ره دگر دارد
3 مرا بجز می هجران دگر نصیب مباد که عاقبت قدح وصل دردسر دارد
4 شفا مجو ز مطول ز علم فقه ملاف که درس عشق معانی مختصر دارد
5 به آب خضر و به قرص مسیح خنده زند هر آن کسی که لب خشم و چشم تر دارد
6 حباب خانهٔ خود را به موج می سپرد کله به باد دهد آن که ترک سر دارد
7 سکندر آینه دید و ندید عیبش را که از برای چه اندوه بحر و بر دارد
8 ز قبله رو به قفا کرده سجده می آرد کسی که گوشهٔ محراب در نظر دارد
9 ز بحر و بر گذرد دل ز جام جم گیرد کسی که آینهٔ صاف در نظر دارد
10 ز دست عقل سعیدا به باده برد پناه که او به قول نبی از بلا خطر دارد