کجا روم که کمند تو می‌کشد از همام تبریزی غزل 139

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

کجا روم که کمند تو می‌کشد بازم

1 کجا روم که کمند تو می‌کشد بازم ضرورت است که با دیگری نمی‌سازم

2 چه می‌کنم به هوای دگر که مرغ توام بدین طرف به طرب جان خویش در بازم

3 کبوتری که ز شهر تو نامه‌ای آرد به گرد کوی تو بادا همیشه پروازم

4 همی‌کشم سر خود سال و ماه بر گردن بدان امید که در خاک پایت اندازم

5 اگرچه بی غم عشقت نبوده‌ام نفسی میان همنفسان برنیامد آوازم

6 شبی حدیث تو را با صبا همی‌گفتم به شرط آن که نگوید به هیچ کس رازم

7 گشاد راز مرا وین سخن برون افتاد دگر سخن بر نامحرمان نپردازم

8 دریغ نام تو باشد به هر زبان ور نه مرا چه غم که نه امروز عشق می‌بازم

9 همام در نظر دشمنان همین گوید بلا چو می‌کشم از بهر دوست می‌نازم

عکس نوشته
کامنت
comment