- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کجا روم که کمند تو میکشد بازم ضرورت است که با دیگری نمیسازم
2 چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
3 کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد به گرد کوی تو بادا همیشه پروازم
4 همیکشم سر خود سال و ماه بر گردن بدان امید که در خاک پایت اندازم
5 اگرچه بی غم عشقت نبودهام نفسی میان همنفسان برنیامد آوازم
6 شبی حدیث تو را با صبا همیگفتم به شرط آن که نگوید به هیچ کس رازم
7 گشاد راز مرا وین سخن برون افتاد دگر سخن بر نامحرمان نپردازم
8 دریغ نام تو باشد به هر زبان ور نه مرا چه غم که نه امروز عشق میبازم
9 همام در نظر دشمنان همین گوید بلا چو میکشم از بهر دوست مینازم