- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل کجا شد خبرش غمزهٔ او میداند مست هرجا که کبابست بو میداند
2 هر پریشانی و آشوب که جان را ز قاست دل دیوانه از آن سلسله مو میداند
3 من از آن سرو که به دیده نشاندم نبرم باغبان قیمت سرو لب جو میداند
4 بار گویند چه خواهد به تو داد از لب خویش من چه دانم کرم دوست همو میداند
5 بر درت طاقت بیداری من کس را نیست نیست حاجت به گواهم سنگ کو میداند
6 ناصِحا مصلحت من هوس روی نکوست هرکسی مصلحت خویش نکو میداند
7 کرد چون زلف تو با غمزه فرو داشت کمال زآن که بدمستی آن عربدهجو میداند