-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم در حریم کعبه ی کویت صفایی داشتم
2 دی گذشتی و نکردی التفاتی سوی من خود نگفتی دردمند مبتلایی داشتم
3 دوش ز آب دیده و از آتش دل تا سحر در میان آب و آتش ماجرایی داشتم
4 ناله ی شبگیر و آه سوزناکم نیم شب این همه رنج و عنا آخر ز جایی داشتم
5 خوف گردابست و بیم موج و دریای عمیق یار کشتیبان نگفتی کاشنایی داشتم
6 دست و پایی بایدم زد کابم از سر در گذشت دست و پایی می زنم تا دست و پایی داشتم
7 ای طبیب دردمندان بر سر بالین من یک قدم نه کز تو امید دوایی داشتم
8 معتکف در گوشه ی محراب ابروی تو دوش تا سحر گه دست حاجت بر دعایی داشتم
9 بر گلستان جمالت دوش چون ابن حسام همچو بلبل بر چمن برگ و نوایی داشتم