1 آنجا که سعادت است چه تسبیح و چه چنگ آنجا که شقاوت است چه نام و چه ننگ
2 در راه قضا یکی است اسباب و درنگ تسلیم و رضا باید ورنه سر و سنگ
1 ای دوست میان من و تو گرنه دُوی است پس این که گهی نالد و گه نازد کیست
2 ما را همه عمر در طلب باید بود گر من توم و تو من، طلب کاری چیست
1 در هیچ سری مایهٔ اسراری نه کس را خبر از اندک و بسیاری نه
2 هر طایفه ای گرفته کاری بر دست و آنگاه به دست هیچ کس کاری نه
1 تا بتوانم به ترک غمها سازم گر بگریزم من از غمت ناسازم
2 گفتی غم من به پای تو تاخته نیست گو پای مباش من زسر پا سازم