- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کجائی تو این راحت جان کجائی کجائی که هر چند خوانم نیائی
2 بریدم همه آشنائی ز وصلت فراقت برد از طرب آشنائی
3 مرا هر زمانی هوایت بپرسد که در هجر آن ماه خامش چرائی
4 ایا یوسف حسن تا تو برفتی چو یعقوبم اندر غم مبتلائی
5 بجانت خریدار بوده است عاشق که هستی چو یوسف ز خوبی جدائی
6 نه از سنگ بشکست دست وصالت که دارو شود ای صنم مومیائی
7 چراغ وصالت میان باد کشتست کز او تیره باشد مرا روشنائی
8 چه سود است هجر و وصالت که ما را زمانه کشیده است تیغ جدائی
9 جدائیت حکم خدایست بر من حذر چون کنم من ز حکم خدائی