- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کجائی ای رخ تو نوبهار باغ جمال کجائی ای قد تو سرو بوستان وصال
2 کجائی ای گل خندان من دراین سرفصل که باز بر گل خندان وزید باد شمال
3 ببین که سرو سهی از نسیم شد رقاص نگر گه فاخته شد در چمن دگر قوال
4 کنون که ناله بلبل ز طرف گل برخاست تنم ز درد فراق توشد زناله چو نال
5 بیاو جان ز تن من ببر که جانت فدا بیا و خون دل من بخور که خونت حلال
6 ز جان ملول نگردد مگر که بی رخ تو به جان تو که دلم بی رخت گرفته ملال
7 ز فرقت قد چون سرو تو شدم چوکمان ز حسرت لب و دندان تو شدم چو خلال
8 به پرسش دل بیمار من خیال تو دوش چو دید زار مرا خفته بر امید خیال
9 چو گفت هست دلت خوش، به زاریش گفتم من از تو دور و دراین وقت خوشدلیست محال
10 کنون که لطف هوا اعتدال آن دارد که ممکن است کز و جانور شود تمثال
11 تو جان جان منی در وفا روا نبود که در غم تو رسد روز عمر من به زوال
12 ز بهر حفظ بقا چاره ای نمی دانم اگر بماند هجران تو بدین منوال
13 که مدح خسرو پیوند عمرخویش کنم که باد عمرش در خسروی هزاران سال