الله الله ز کجا می رسد آن غیرت حور از جامی غزل 441

الله الله ز کجا می رسد آن غیرت حور

1 الله الله ز کجا می رسد آن غیرت حور همچو خورشید فروهشته به رخ برقع نور

2 می خرامد ز سراپرده اجلال بطون تا زند جلوه کنان خیمه به صحرای ظهور

3 می گشاید ز سر گنج گرانمایه طلسم تا دهد حاصل آن گنج به هر مفلس و عور

4 هر کجا سایه زلفش همه دام است و فریب هر کجا پرتو رویش همه عیش است و سرور

5 همه دلداده اویند چه هشیار و چه مست همه دیوانه اویند چه نزدیک و چه دور

6 هر جفایی که کند صبر بر آن آسان است مشکل آن ست که بی او نتوان صبور

7 جذبه شوق رخش برد ز خود جامی را باد آسوده درین خواب گران تا دم صور

عکس نوشته
کامنت
comment