1 هر وقت که خر برآورد بانگ وز نعرهٔ او بدردت گوش
2 فارغ بنشین که گردد آخر مسکین خرک از نهیق خاموش
1 مقتدای انس و جان آمد پدید پیشوای این و آن آمد پدید
2 فیض فیاضی ز دیوان ازل بر که بر پیر و جوان آمد پدید
1 که جلوه کرد که آفاق پر ز انوارست که رخ نمود که گیتی تمام فرخارست
2 که لب گشود ندانم که از حلاوت او به هرکجا که نظر میکنم نمکزارست
1 تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت
2 خسرو غازی هلاکوخان که از هر حملهای پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت