حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

تا نیستی در آمد از حکیم نزاری قهستانی غزل 401

غزل 401 ام از 1607 غزلیات

تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد

1 تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد هم صبر در حجاب شد از ما و هم خرد

2 ما عاشقانِ کویِ خرابات دم زنیم کز زاهدانِ صومعه بویِ وفا نزد

3 از حرص و آز تن به عنا در نداده ایم هم چون درختِ توت لگد خورده از قفد

4 دیوانگانِ ملکِ خداییم و خلق را در ما ز راهِ عقل تصرّف نمی رسد

5 ما را به رنگ و بوی تفاوت نمی کند گر اطلس است پوشش و گر پارۀ نمد

6 محرابِ دینِ ما خمِ ابرویِ او بس است یک وجه اگر دو قبله کند کی روا بود

7 چون دوست در نظر بود از حور فارغیم با نور آفتاب کجا شمع در خورد

8 الّا رضایِ دوست نجویم ز خیر و شر الّا برایِ دوست نگویم به نیک و بد

9 در عشق واجب است دلیلی نزاریا هرگز به منتها نرسد هیچ کس به خود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد

شاعر شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد چه کسی است ؟

شاعر شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد چیست ؟

قالب شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد غزل است

مضمون اصلی شعر تا نیستی در آمد و هستیِ ما ستد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر