گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم از جامی غزل 223

گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم

1 گاهی که کشی تیغ نهم گردن تسلیم هر بی سر و پا را نکشی زین بودم بیم

2 بر اهل دل آموختن حرف غمت را شد سینه ناخن زده ام تخته تعلیم

3 مستخرج احکام شهیدان فراقت از خون دل و دیده کشد جدول تقویم

4 هر جا که درافتد سخن سدره و طوبی ذکر قد رعنای تو اولی ست به تقدیم

5 جنت طلبان گر لب شیرین تو بینند درکام همه تلخ شود کوثر و تسنیم

6 زد کلک مصور پی تصویر خط تو مشکین الفی چند رقم بر ورق سیم

7 جامی کند از تنگدلی یاد دهانت هرجا که بر او تنگ شود قافیه میم

عکس نوشته
کامنت
comment