-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون ماه نو از مشرق انوار برآمد فریاد ز اسلام وز کفار برآمد
2 حسنت سخنی گفت بگلذار و ریاحین ریحان بخجالت شد و گل زار بر آمد
3 عشق تو چو افتاد بسر حلقه مستان از حلقه مستان همه انوار برآمد
4 شوقت گذری کرد بکاشانه رندان «صدق » ز دل مست و ز هشیار برآمد
5 شادند جهانی و چه گویم که چه شادند؟ زین مشغله کز که گل فخار بر آمد
6 زین پیش دو عالم همه ز اغیار تهی بود چون کرد ظهور این همه اظهار برآمد
7 گفتند که:قاسم طلب وصل تو دارد در حال و زمان لمعه دیدار برآمد