- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بود عکس رخ دلدار در آئینه جان بود
2 از خواب عدم دیده دل نا شده بیدار در دیده و دل نقش خیال تو عیان بود
3 آن دم که نبود از دل و جان هیچ نشانی بر چهره عشاق ز داغ تو نشان بود
4 هر نقش که از کارگاه غیب بر آمد بردیم گمانی که تو آنی نه چنان بود
5 با حلقه گیسوی تو شوریده دلانرا هر حال که در کعبه به بتخانه همان بود
6 عشق از طرف بار پدید آمده از آغاز معشوق شنیدی که به عاشق نگران بود
7 در پای تو جان داد کمال وز جهان رفت المنة لله که تمنای وی آن بود