1 آن وقت که این انجم و افلاک نبود وین آب و هوا و آتش و خاک نبود
2 اسرار یگانگی سبق میگفتم وین قالب و این نوا و ادارک نبود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا زلف تو شاه گشت و رخسار تو تخت افکند دلم برابر تخت تو رخت
2 روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت حلقم شده در حلقهٔ سیمین تو سخت
1 آن عشق که هست جزء لاینفک ما حاشا که شود به عقل ما مدرک ما
2 خوش آنکه ز نور او دمد صبح یقین ما را برهاند ز ظلام شک ما
1 غم عاشق سینهٔ بلا پرور ماست خون در دل آرزو ز چشم ترماست
2 هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی کالماس بجای باده در ساغر ماست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به