- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون جلوهگر گردد بلا از قامت فتان تو صد ره کنم در زیر لب خود را بلاگردان تو
2 در جلوهٔ تو نازک میان کوشیده بهر من به جان من کرده در زیر زبان جان را فدای جان تو
3 در رقص هرگه بستهای زه بر کمان دلبری من تیر نازت خورده و گردیدهام قربان تو
4 چون رفتهای دامنکشان من از تخیل سودهام بر پردههای چشم خود منت کشان دامان تو
5 هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری از پرده آوردی برون ای من سگ عرفان تو
6 از حاضران در غیرتم با اینکه هست از یک دلی روی اشارتها به من از عشوهٔ پنهان تو
7 کاکل پریشان چون روی گامی گران کن جان من تا جان فشاند محتشم بر جعد مشک افشان تو