کی ز تیغ آفتاب خویش باشد از سلیم تهرانی غزل 66

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا

1 کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا سر بود در راه او چون قطرهٔ شبنم مرا

2 من که همچون سبزه‌ام هر شبنم آب زندگی ست از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا

3 معجز عیسی ز زخم سینهٔ من عاجز است کی چو داغ آینه سودی دهد مرهم مرا

4 تا به کی از آتش هر کس گدازم همچو موم کاشکی بردی دلی از سنگ چون خاتم مرا

5 در قیامت ساقی کوثر اگر جامی دهد کافرم گر باشد از آشوب محشر غم مرا

6 ای که دست قدرتت، هم پنجه ی صنع خداست مشت خاکی قابلم، گر می کنی آدم مرا

7 سوخته گر آتش غم شاخسارم را سلیم می‌تواند کرد ابر دست او خرم مرا

عکس نوشته
کامنت
comment