- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی ز تیغ آفتاب خویش باشد غم مرا سر بود در راه او چون قطرهٔ شبنم مرا
2 من که همچون سبزهام هر شبنم آب زندگی ست از چه دارد ابر بر سر منت عالم مرا
3 معجز عیسی ز زخم سینهٔ من عاجز است کی چو داغ آینه سودی دهد مرهم مرا
4 تا به کی از آتش هر کس گدازم همچو موم کاشکی بردی دلی از سنگ چون خاتم مرا
5 در قیامت ساقی کوثر اگر جامی دهد کافرم گر باشد از آشوب محشر غم مرا
6 ای که دست قدرتت، هم پنجه ی صنع خداست مشت خاکی قابلم، گر می کنی آدم مرا
7 سوخته گر آتش غم شاخسارم را سلیم میتواند کرد ابر دست او خرم مرا