چون شدم صیدت به گیسوی از محتشم کاشانی غزل 475

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن

1 چون شدم صیدت به گیسوی خودت دربند کن تا ابد با خود به این قیدم قوی پیوند کن

2 ای گل رعنا برای عندلیب بی‌نصیب نیست گر بوئی به رنگی از خودت خورسند کن

3 تلخی شیرین لبان ناموس را خوش مایه‌ایست تا توانی زهر باش ای شوخ و کار قند کن

4 ای مسیحا دم که صد بیمار در پی میروی یک نفس بنشین دوای دردمندی چند کن

5 کعبهٔ مقصودی الحق سر زگمراهان مپیچ قبلهٔ حاجاتی آخر رو به حاجت‌مند کن

6 می‌رود ای مادر ایام کار ما ز دست یک سفارش از برای ما به این فرزند کن

7 اعتمادت نیست گر بر عهدهای محتشم خیز و هر یک عهد او محکم به صد پیوند کن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر