1 چون یافت تن از خلعت شه زینت و فر نیکو سخنی گفت درینمعنی سر
2 گفتا که زبان مدح چون من دارم پس خلعت سر ز تن بود واجبتر
1 یارب این خرم نسیم از عالم جان میرسد یا ز بستان ارم یا باغ رضوان میرسد
2 یا دم پیراهن یوسف شده همراه او از برای نور چشم پیر کنعان میرسد
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست