- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صفت خرابی دل، به حدیث کی درآید؟ سخن درون عاشق، به زبان کجا برآید؟
2 چو قلم بدست گیرم که حکایتت نویسم سخنم رسد به پایان و قلم به سر درآید
3 سر من فدای زلفت، که ز خاک کشتگانش همه گرد مشک خیزد، همه بوی عنبر آید
4 به تصور خیالت، نرود به خواب چشمم که به چشم من خیال تو ز خواب خوشتر آید
5 به قلندری ملامت، چه کنی من گدارا؟ که سکندر ار بکوی تو رسد قلندر آید
6 اگرم به لب رسد جان، به خدا که نیست ممکن که به جز خیال رویت، دگریم بر سر آید