- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی از ما چشم صورت بین مردم حال می بیند؟ چه دیگر دیدهٔ آیینه جز تمثال می بیند؟
2 از آن روزی که من در پای عشق از پای افتادم غزال چشم شوخ یار در دنبال می بیند
3 خمار من ندارد دیده در راه می و ساقی به کف داغ جنون را جام مالامال می بیند
4 مرا آیینهٔ گیتی نما خشت سر خم شد ز جام خود اگر جم، صورت احوال می بیند
5 به چشم سفلگان دهر، ظالم را بود شانی مگس زنبور را شهباز زرّین بال می بیند
6 لباسی یافتم، عرفان شیخ خانقاهی را تصوّف را همین در خرقه های شال می بیند
7 حزین از جا دل دیوانه ام گر رفت جا دارد که عالم را پر از بازیچهٔ اطفال می بیند