کی کنم سودا به نقد جان از جویای تبریزی غزل 999

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای آه

1 کی کنم سودا به نقد جان و دل کالای آه نیست غیر از صورت او نقش بر دیبای آه

2 دردها را نیست با درد فراقت نسبتی کی نفس در تنگنای سینه گیرد جای آه

3 دیده است این بر رخم یابی تو مانند حباب قطرهٔ اشکی بخود بالیده از بالای آه

4 بی توام در تنگنای سینه شور محشر است از فغان درد داد و اشک و واویلای آه

5 می زند پهلو به بالای تو شبهای فراق سرو باغ سینه ام یعنی قد رعنای آه

6 در حریم سینه آتش زیر پا دارد ز داغ نیست بیجا اینقدر از جای جستنهای آه

7 همچنان کز دود جویا پی به آتش می برند می نماید سوز پنهان مرا سیمای آه

عکس نوشته
کامنت
comment