- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی غمی از پا و کی پروای از سر داشتم زان قیامت جلوه در دل شور محشر داشتم
2 با زبان حال تا حال دلم گوید به یار نامهٔ صد پارهٔ چون بال کبوتر داشتم
3 از نزاکت ماند رخسار او جای نگاه چون ز بیم غیر از رویش نظر برداشتم
4 زورق تن بر کنار وصل او چون می رسید کز گرانجانی به بحر عشق لنگر داشتم
5 تا سیه مستیم از صهبای سودای تو بود من به رنگ لاله جام از کاسهٔ سر داشتم
6 آفتاب عشق برق خرمن نخوت بود پیش پای او نهادم آنچه در سر داشتم
7 آبرو گردآوری می کرد جویا همتم پا به دامان قناعت تا چو گوهر داشتم