کی غمی از پا و کی پروای از جویای تبریزی غزل 808

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

کی غمی از پا و کی پروای از سر داشتم

1 کی غمی از پا و کی پروای از سر داشتم زان قیامت جلوه در دل شور محشر داشتم

2 با زبان حال تا حال دلم گوید به یار نامهٔ صد پارهٔ چون بال کبوتر داشتم

3 از نزاکت ماند رخسار او جای نگاه چون ز بیم غیر از رویش نظر برداشتم

4 زورق تن بر کنار وصل او چون می رسید کز گرانجانی به بحر عشق لنگر داشتم

5 تا سیه مستیم از صهبای سودای تو بود من به رنگ لاله جام از کاسهٔ سر داشتم

6 آفتاب عشق برق خرمن نخوت بود پیش پای او نهادم آنچه در سر داشتم

7 آبرو گردآوری می کرد جویا همتم پا به دامان قناعت تا چو گوهر داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment