-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه حاصل گر هزاران گل دمد یا صد بهار آید؟ مرا چون با تو کار افتاده است اینها چه کار آید؟
2 دلم را باغ و بستان خوش نمیآید، مگر وقتی که جامی در میان آرند و سروی در کنار آید
3 چو سوی زلف خوبان رفت، سوی ما نیاید دل وگر آید سیه روز و پریشان روزگار آید
4 نمیآیم برون از بیم رسوایی، که میترسم مرا در پیش مردم گریه بی اختیار آید
5 پس از عمری، اگر آن طفل بدخو بگذرد سویم نمی گیرد قراری، تا دل من در قرار آید
6 فزون از داغ نومیدی بلایی نیست عاشق را مبادا کین بلا پیش من امیدوار آید
7 هلالی، چون تو درویشی و آن مه خسرو خوبان ترا از عشق او فخرست و او را از تو عار آید