- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه گیرایی ست یارب جلوه گیسوکمندان را؟ که بگسست از صنم، پیوند جان زناربندان را
2 قیامت پیش ازین می ریخت بر دل طرح آشوبی کنون چون سایه در خاک است، این بالابلندان را؟
3 شود تخت روان، هر جا رمیدن بستر اندازد سر زانو بود بالین راحت، دردمندان را
4 مرا در عشق او، دل گر فغان برداشت معذورم در آتش ناله ای ناچار، می باشد سپندان را
5 تبسم ریز شد گلبرک یار و شرم رسوایی لب از دندان شبنم می گزد، گل های خندان را
6 بود هم نسبتان را عقد جمعیت به هم، فطری نباشد رشته ای درکار، گوهرهای دندان را
7 بهشت نقد در بر، حسن آن سیمین بدن دارد که بینم سیر چشم نعمتش، مشکل پسندان را
8 حزین ، افتاد دل را در بغل گنجینه داغی که دولت خود به خود رو آورد اقبال مندان را