- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از نالهٔ عاشق چه خبر بوالهوسی را آری خبر از درد کسی نیست کسی را
2 هر خیره سری چاشنی درد نداند از مائدهٔ عشق، چه قسمت مگسی را
3 زخم دل نالان مرا، چاره محال است مرهم چه نهی سینهٔ چاک جرسی را؟
4 شرمندهٔ یک بوسه نیم زان لب جان بخش هرگز نپذیرفت ز ما، ملتمسی را
5 گلگشت چمن گر به زغن گشت مسلّم در بسته به ما داد محبت قفسی را
6 رفتند چو باد سحری، خرده شناسان چون گل به دعا می طلبم، همنفسی را
7 با پردهٔ گوشی، نشود ساز خروشم در خاک برم حسرت فریاد رسی را
8 با سفله، سری همّت آزاده ندارد هرگز گل دستار نسازیم خسی را
9 رفته ست حزین از گرهت تا زده ای دم حیف است غنیمت نشماری نفسی را