1 هرچه از من زدوا بروی تو بیداد رود مشکل آن دوستی رفتهام از یاد رود
2 دل رسد رقصکنان پیش خدنگت آری صیدرا چون اجل آید سوی صیاد رود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نگارا زخم دل را مرحمش کن ترحم بر هجوم ماتمش کن
2 شده بسیار بار درد و داغم اگر داری سر یاری سر یاری کمش کن
1 دگر دل بهر بدنامی ره تدبیر میگیرد جنون من خبر از ناله زنجیر میگیرد
2 جهان آرزو را چون منی ناکام مییابد که بیخ بختم آب از شعله شمشیر میگیرد
1 همین بود سبب دیر آشنایی ما که زود گل نکند آتش جدایی ما
2 چه دیدهایم ندانم ز عشقبازی تو چه جسته تو ندانم ز بیوفایی ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به