1 هرچه در عالم بود، لیلی بود ما نمیبینیم در وی، غیر وی
2 حیرتی دارم از آن رندی که گفت چند گردم بهر لیلی گرد حی
3 ای بهائی، شاهراه عشق را جز به پای عشق، نتوان کرد طی
1 رندان گاهی ملک جهان میبازند گاهی به نگاهی، دل و جان میبازند
2 این طور قمار، نه چند است و نه چون هر طور برآید، آنچنان میبازند
1 یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی از که دوری و با که هم نفسی
2 ناز بر بلبلان بستان کن! تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی
1 نقض کرم است آن که قدرش در حوصلهٔ امید گنجد