1 هر دل که رهین تن بود او دل نیست در عالم دل خبر ز آب و گل نیست
2 راهی نبود که او بمنزل نرسد جز راه محبت، که در او منزل نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تا جانب دوست رو ز هر سو نکنی از گلبن تحقیق گلی بو نکنی
2 چون جانب دوست رو نهی هر جا هست ز نهار بجانب دگر رو نکنی
1 یک جرعه هر آنکه از می ما نو شد عیب و هنر تمام عٰالم پوشد
2 ما صاف دلان کینه نداریم ز مهر خون در دل ما ز مهر دشمن، جوشد
1 ای یافته هر چه خواسته از یزدان اسکندر و مهدی و سلیمان زمان
2 ای آنکه ز شٰان، میر در گاه تو را قیصر، قیصر خواند و خاقان، خاقان
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به