- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر چه اسباب جمال است رخ خوب تو را همه بر وجه کمال است کما لا یخفی
2 بعد عمری کشمت گفتی و من می میرم هر دم از غم که مبادا نکند عمر وفا
3 بس که زاهد به ریا سبحه صد دانه شمرد در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
4 گر به تیغ تو جدا شد سرم از تن چه غم است غم از آن ست که از تیغ تو افتاد جدا
5 خواستم خواهم ازان لب به دعا دشنامی حاجت من چو روا گشت چه حاجت به دعا
6 طلب بوسه ازان لب نبود حد کسی در سر من هوسی هست ولی زان کف پا
7 جامی آخر به سر زلف تو زد دست امید خصه الله تعالی بمزید الزلفا