-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر چو خشت است بالین و خاکست بر سر
2 کجا رفت تاج و نگین سلیمان کجا رفت باد و بروت سکندر
3 شد افسار سرگشتگی تا قیامت اجل گشتهای را که دادند افسر
4 همه دردسر بود تاج مرصع همه داغ دل بود باغ مشجر
5 به دامت اگر دشمن افتاد، سر ده بکامت اگر دوست افتاد بگذر
6 مده فرصت از دست دیگر که هم را عجب دانم ار باز ببینیم دیگر
7 به شوخی اسیرم که نبود چو اوئی نه در هشت خلد و نه در هفت کشور
8 براندازد از رخ شبی ار نقابی بر انگیزد از هر طرف روز محشر
9 سرش بیقرار است از سنبل گل برش بینیاز است از مشک و عنبر
10 اگر شمعی افروخت دیوانه باشد کسی را که ماهی چنین آید از در