چه خواهی ز دفتر از رضی‌الدین آرتیمانی غزل 39

رضی‌الدین آرتیمانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر

1 چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر چو خشت است بالین و خاکست بر سر

2 کجا رفت تاج و نگین سلیمان کجا رفت باد و بروت سکندر

3 شد افسار سرگشتگی تا قیامت اجل گشته‌ای را که دادند افسر

4 همه دردسر بود تاج مرصع همه داغ دل بود باغ مشجر

5 به دامت اگر دشمن افتاد، سر ده بکامت اگر دوست افتاد بگذر

6 مده فرصت از دست دیگر که هم را عجب دانم ار باز ببینیم دیگر

7 به شوخی اسیرم که نبود چو اوئی نه در هشت خلد و نه در هفت کشور

8 براندازد از رخ شبی ار نقابی بر انگیزد از هر طرف روز محشر

9 سرش بیقرار است از سنبل گل برش بی‌نیاز است از مشک و عنبر

10 اگر شمعی افروخت دیوانه باشد کسی را که ماهی چنین آید از در

عکس نوشته
کامنت
comment