- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در خرابات مگو کام چه خواهد بودن در رخ مغبچه و جام چه خواهد بودن
2 ساقیا جام می آغاز بکن چون کس را نیست معلوم که انجام چه خواهد بودن
3 صبحدم جام چو خورشید به دستم ده ازانک روشنم نیست که تا شام چه خواهد بودن
4 ایکه گویی ز کف ساقی گلچهره مگو چه بود جز می گلفام چه خواهد بودن
5 جام می خواه که یک لحظه به کامی برسی دانی آخر که بناکام چه خواهد بودن
6 من دعا گویم و گوید که مرادت چه بود به جز از یک دو سه دشنام چه خواهد بودن
7 گویی از کعبه خیالت چه بود ای فانی جز سوی کوی تو اسلام چه خواهد بودن