-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از سرو قدت کج نظران را چه گشاید وز خاک درت بصران را چه گشاید
2 جز خون گره بسته به نوک مژه شبها از لعل تو خونین جگران را چه گشاید
3 جز با دگران دیدنت از دور به حسرت از وصل تو بی سیم و زران را چه گشاید
4 زر گشت مرا چهره و گر زر نگشایم زین وجه چو تو سیمبران را چه گشاید
5 سیم است برت ور کمر زر نگشایی از سیم تو زرین کمران را چه گشاید
6 آرد خبر از یوسف ما پیرهن گل از نکهت گل بی خبران را چه گشاید
7 بر جامی بیدل زبتان جز در محنت نگشاد ندانم دگران را چه گشاید