1 از عشق دلی که دیده دوزد چه کند چون آتش عشق برفروزد چه کند
2 بر شیوه معشوق کند عاشق کار پروانه چو شمع اگر نسوزد چه کند
1 داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا
1 در جلوهگری چون تو کسی یاد ندارد نادر بود آن شیوه که استاد ندارد
2 بی سعی تو گیراست خیال سر زلفت این دام روان حاجت صیاد ندارد