- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه دشت است که سرتاسر آن گردی نیست که بر او دیده ی خونین و رخ زردی نیست
2 خرم آن کس که برویش ز رهت گردی هست وانکه بر دل، دگر از هیچ رهش گردی نیست
3 عقل در کشمکش نفس درنگی نکند این دغل را بجز از عشق هماوردی نیست
4 پا بدامن کش و از جان و جهان دست بدار دوست جویان را حاجت بجهانگردی نیست
5 تو اگر مرد رهی درد طلب درد نشاط درد هم مرد همی میطلبد مردی نیست