آن چه هر شب بگذرد از چرخ از محتشم کاشانی غزل 89

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست

1 آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست

2 آن چه بر من کارها را سخت می‌سازد مدام بی‌ثباتی‌های صبر سست بنیاد منست

3 عشق می‌گوید ز من قصر بلا عالی بناست هجر می‌گوید بلی اما بامداد منست

4 می‌گریزد صید از صیاد یارب از چه رو دایم از من می‌گریزد آن که صیاد منست

5 من ز در بیرون و اهل بزم اندر پیچ و تاب کان پری را چشم بر در گوش برداد منست

6 امشبم محروم ازو اما بسی شادم که غیر این گمان دارد که او در وحدت آباد منست

7 از شعف هر دم که نظم محتشم سنجید و گفت آن که خواهد گور خسرو کند فرهاد منست

عکس نوشته
کامنت
comment