چه کامها که قدح از تو برنمی از جویای تبریزی غزل 618

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد

1 چه کامها که قدح از تو برنمی گیرد چه مایه فیض کزان لعل تر نمی گیرد

2 بکن ستایش اهل کمال در غیبت که روی آینه را کس به زر نمی گیرد

3 بود زسرمهٔ آهم فروغ دیده مهر که این چراغ به هر شعله در نمی گیرد

4 بتی که نیست خبردار خویش از مستی چه می شود اگر از ما خبر نمی گیرد

5 مدار چشم رهایی زتنگنای تنش دلی که دامن آه سحر نمی گیرد

6 بجاست بلبل اگر صبح و شام می نالد بلاست عشق نگاری که زر نمی گیرد

7 اگر نه آتش می در میان بود جویا میان عاشق و معشوق در نمی گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment