- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب تشنهٔ تیغیم، ز کوثر چه گشاید؟ دریا کش زخمیم، ز ساغر چه گشاید؟
2 در سایهٔ داغیم، ز خورشید چه منّت؟ همسایهٔ بختیم، ز اختر چه گشاید؟
3 دارو ندهد سود به بیمار محبت عمر ار گذرد تلخ ز شکر چه گشاید؟
4 تمکین رود از دست، دل آید چو به طوفان دریا چو به هم خورد ز لنگر چه گشاید؟
5 ناصح چه دهد بیهده بر باد نفس را دیوانهٔ عشقم، ز فسونگر چه گشاید؟
6 در طالع خود بیند اگر دولت وصلت آیینه، نظر پیش سکندر چه گشاید؟
7 هر زخم به روی دل عاشق در فتحی ست زین بیش ز تیغ تو ستمگر چه گشاید؟
8 تا یار شد از دیده، نهادم مژه بر هم شهباز نظر دوخته ام پر چه گشاید؟
9 در بزم گشایند چو دیوان حزین را خمّار، خم میکده را سر چه گشاید؟