- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی چه شب بصفا بامداد نوروزی درآمد از درم آنه بفر و فیروزی
2 سلام کرد و جوابش بگفتم و بنشست بگفت شکر کن اینک که وصل شد روزی
3 بشرط آنکه ببندی در سرا برغیر بشرط آنکه دگر شمع بر نیفروزی
4 بشرط آنکه زهر نغمه گوش بربندی بشرط آنکه زهر روی دیده بردوزی
5 بشرط آنکه ننوشی شراب جز زلبم بشرط آنکه بجز من ادب نیاموزی
6 بشرط آنکه نگوئی حدیث غیر از عشق بشرط آنکه زمی خرمن ریا سوزی
7 بشرط آنکه نخوانی بجز مدیح علی بشرط آنکه بجز حب حق نیندوزی
8 شنیدم و بنهادم بحکم رایش سر همانکه خواست دل آشفته شد مرا روزی